دیتا سیستم آموزش

 نرم افزار، سخت افزار،شبکه و طراحی سایت

سال 1400 منتظر شما در این سایت هستم

فروشگاه دیتا سیستم

دیتا سیستم فروش انواع سیستم های کامپیوتری

به سایت ديتا سيستم خوش آمديد دیتا سیستم در زمینه کامپیوتر ، نرم افزار، سخت افزار، شبکه ، فروش انواع سیستم های کامپیوتری و طراحی سایت فعالیت می کند. سایت دیتا سیستم شامل آخرین ، بهترین، جدیدترین ، ناب ترین، تازه ترین، مفیدترین، جنجالی ترین ، عجیب ترین ،شگفت انگیز ترین، به روزترین خبرها و تازه های دنیای آموزش و پرورش - نرم افزار، سخت افزار- اینترنت – IT- تکنولوژی – سلامتی – عکس - بانك سوال- ايرانگردي - ايران شناسي - دانستني ها - سخنان و حكايات - طنز جوك و اس ام اس - موزيك ، موسيقي و آهنگ - كامپيوتر و اينترنت - دانلود نرم افزار دیتا آزمون - سوالات تستی- شعر و سخن و آموزشي - هنر و هنرمندان با تشكر مديريت سايت ديتا سيستم مرتضي فتوحي

طراحی سایت های حرفه ای،آموزشی و تبلیغاتی در اسرع وقت توسط دیتا سیستم

Error
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING


هم نشين

یک روز صبح ، پادشاهی همراه درباریانش براي شکار بیرون رفت . او شاهین محبوبش را که از هر تیري دقیق تر و بهتر بود ، روي ساعدش نشاند . آن روز با وجود تمام شور و هیجان گروه ، شکاري حاصل نشد و پادشاه مأیوس و ناراحت به اردوگاه برگشت . اندکی بعد او تصمیم گرفت از گروه جدا شود و تنها قدم بزند . بعد از مدّتی قدم زدن در جنگل تشنه شد .گرماي تابستان تمام جویبارها را خشکانده بود و آبی پیدا نمی کرد ، تا این که رگه ي آبی را دید که از روي سنگی جاري بود . پادشاه شاهین را از روي شانه اش بر زمین گذاشت و جام نقره ي کوچکش را برداشت . پرشدن جام مدّتی طول کشید ، امّا وقتی می خواست آن را به لبش نزدیک کند ، شاهین بال زد و جام را از دست او انداخت . پادشاه خشمگین شد امّا شاهین حیوان محبوبش بود ، شاید او هم تشنه بود . جام را از روي زمین برداشت ، خاك را از آن زدود و دوباره پر کرد . امّا جام هنوز پر نشده بود که شاهین دوباره آن را پرت کرد و آبش را بیرون ریخت . شاه که به شدّت عصبانی شده بود نمی دانست باید چه کند . این بار شمشیر از غلاف بیرون کشید ، جام را برداشت و شروع کرد به پر کردن آن . یک چشمش را به آب دوخته بود و دیگري را به شاهین . همین که جام پر شد و می خواست آن را بنوشد ، شاهین دوباره بال زد و به طرف او حمله آورد امّا این بار پادشاه که پیش بینی این کار را کرده بود ، با یک ضربه ي دقیق سینه ي شاهین را شکافت. پادشاه که مصمّم بود به هر شکلی آب بنوشد ، از صخره بالا رفت تا سرچشمه را پیدا کند . امّا هنگامی که به بالاي صخره رسید ، در کمال تعجّب دید که آن بالا برکه ي آب کوچکی است و وسط آن ، یکی از سمّی ترین مارهاي منطقه مرده است . اگر از آب خورده بود ، اکنون در میان زندگان نبود . پادشاه شاهین مرده اش را در آغوش گرفت و به اردوگاه برگشت . دستور داد مجسمه ي زرّینی از آن پرنده بسازند و روي یکی از بال هایش حک کنند :

یک دوست ، حتّی وقتی کاري می کند که دوست ندارید ، هنوز دوست شماست .

و بر بال دیگرش بنویسند :

هر عمل از روي خشم ، محکوم به شکست است.

Add comment


Security code
Refresh

فرم ورود

آخرین ثبت نام كنندگان

  • HeQycoGR
  • ccpqhcjmq.t
  • tpjjbwqtt.d
  • iyjpYb.ptjpthd
  • aOJIUJ.qdbpmmh
  • phmmjqpb.q
  • pikvrr.bbppj