دیتا سیستم آموزش

 نرم افزار، سخت افزار،شبکه و طراحی سایت

سال 1400 منتظر شما در این سایت هستم

فروشگاه دیتا سیستم

دیتا سیستم فروش انواع سیستم های کامپیوتری

آمار بازدیدسایت

00120012
امروز
دیروز
هفته جاری
ماه گذشته
ماه جاری
هفته گذشته
بازدید کل
12
0
12
0
12
0
120012

آی‌پی شما: 34.229.50.161
Fri، 29 Mar 2024
به سایت ديتا سيستم خوش آمديد دیتا سیستم در زمینه کامپیوتر ، نرم افزار، سخت افزار، شبکه ، فروش انواع سیستم های کامپیوتری و طراحی سایت فعالیت می کند. سایت دیتا سیستم شامل آخرین ، بهترین، جدیدترین ، ناب ترین، تازه ترین، مفیدترین، جنجالی ترین ، عجیب ترین ،شگفت انگیز ترین، به روزترین خبرها و تازه های دنیای آموزش و پرورش - نرم افزار، سخت افزار- اینترنت – IT- تکنولوژی – سلامتی – عکس - بانك سوال- ايرانگردي - ايران شناسي - دانستني ها - سخنان و حكايات - طنز جوك و اس ام اس - موزيك ، موسيقي و آهنگ - كامپيوتر و اينترنت - دانلود نرم افزار دیتا آزمون - سوالات تستی- شعر و سخن و آموزشي - هنر و هنرمندان با تشكر مديريت سايت ديتا سيستم مرتضي فتوحي

طراحی سایت های حرفه ای،آموزشی و تبلیغاتی در اسرع وقت توسط دیتا سیستم

Error
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING
  • Error loading component: com_languages, 1


كار نيك و بد

پسر زني به سفر دوري رفته بود و ماه ها بود كه از او خبري نداشتند. بنابراين زن دعا مي كرد كه :او سالم به خانه باز گردد.
اين زن هر روز به تعداد اعضای خانواده اش نان مي پخت و هميشه يك نان اضافه هم مي پخت و پشت پنجره مي گذاشت تا رهگذري گرسنه كه از آن جا مي گذشت نان را بر دارد. هر روز مردي گو‍ژ پشت از آن جا مي گذشت و نان را بر مي داشت و به جاي آن كه از او تشكّر كند مي گفت:
« كار پليدي كه بكنيد با شما مي ماند و هر كار نيكي كه انجام دهيد به شما باز مي گردد »
اين ماجرا هر روز ادامه داشت تا اين كه زن از گفته هاي مرد گوژ پشت ناراحت و رنجيده شد.
او به خود گفت: او نه تنها تشكّر نمي كند بلكه هر روز اين جمله ها را به زبان مي آورد. نمي دانم منظورش چيست؟

يك روز كه زن از گفته هاي مرد گو‍ژ پشت كاملا به تنگ آمده بود تصميم گرفت از شرّ او خلاص شود
بنابراين نان او را زهر آلود كرد و آن را با دست هاي لرزان پشت پنجره گذاشت، امّا ناگهان به خود گفت:
اين چه كاري است كه مي كنم؟ بلافاصله نان را برداشت و در تنور انداخت و نان ديگري براي مرد گوژ پشت پخت.
مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت و حرف هاي معمول خود را تكرار كرد و به راه خود رفت.

آن شب در خانه پير زن به صدا در آمد. وقتي كه زن در را باز كرد ، فرزندش را ديد كه نحيف و خميده با لباس هايي پاره پشت در ايستاده بود
او گرسنه، تشنه و خسته بود در حالي كه به مادرش نگاه مي كرد، گفت :
مادر اگر اين معجزه نشده بود نمي توانستم خودم را به شما برسانم.
در چند فرسنگي اين جا چنان گرسنه و ضعيف شده بودم كه داشتم از هوش مي رفتم. ناگهان رهگذري گو‍ژ پشت به سراغم آمد.
او يك نان به من داد و گفت: «اين تنها چيزي است كه من هر روز مي خورم امروز آن را به تو مي دهم زيرا تو بيش از من به آن احتياج داري»

وقتي كه مادر اين ماجرا را شنيد رنگ از چهره اش پريد. به ياد آورد كه ابتدا نان زهر آلودي براي مرد گوژ پشت پخته بود و اگر به نداي وجدانش گوش نكرده بود و نان ديگري براي او نپخته بود، فرزندش نان زهرآلود را مي خورد.
به اين ترتيب بود كه آن زن معناي سخنان روزانه مرد گوژ پشت را دريافت:
« هر كار پليدي كه انجام مي دهيم با ما مي ماند و نيكي هايي كه انجام مي دهيم به ما باز مي گردند. »

Add comment


Security code
Refresh

فرم ورود

آخرین ثبت نام كنندگان

  • HeQycoGR
  • ccpqhcjmq.t
  • tpjjbwqtt.d
  • iyjpYb.ptjpthd
  • aOJIUJ.qdbpmmh
  • phmmjqpb.q
  • pikvrr.bbppj

-- تمامي حقوق براي سایت ديتا سيستم محفوظ است--