دیتا سیستم آموزش

 نرم افزار، سخت افزار،شبکه و طراحی سایت

سال 1400 منتظر شما در این سایت هستم

فروشگاه دیتا سیستم

دیتا سیستم فروش انواع سیستم های کامپیوتری

به سایت ديتا سيستم خوش آمديد دیتا سیستم در زمینه کامپیوتر ، نرم افزار، سخت افزار، شبکه ، فروش انواع سیستم های کامپیوتری و طراحی سایت فعالیت می کند. سایت دیتا سیستم شامل آخرین ، بهترین، جدیدترین ، ناب ترین، تازه ترین، مفیدترین، جنجالی ترین ، عجیب ترین ،شگفت انگیز ترین، به روزترین خبرها و تازه های دنیای آموزش و پرورش - نرم افزار، سخت افزار- اینترنت – IT- تکنولوژی – سلامتی – عکس - بانك سوال- ايرانگردي - ايران شناسي - دانستني ها - سخنان و حكايات - طنز جوك و اس ام اس - موزيك ، موسيقي و آهنگ - كامپيوتر و اينترنت - دانلود نرم افزار دیتا آزمون - سوالات تستی- شعر و سخن و آموزشي - هنر و هنرمندان با تشكر مديريت سايت ديتا سيستم مرتضي فتوحي

طراحی سایت های حرفه ای،آموزشی و تبلیغاتی در اسرع وقت توسط دیتا سیستم

Error
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING
  • Error loading component: com_languages, 1


دانلود تصنیف “به رهی دیدم برگ خزان” ایرج بسطامی

تصنیف “به رهی دیدم برگ خزان” اثری زیبا با صدای سوزناک مرحوم ایرج بسطامی و با شعری از بیژن ترقی می باشد. این تصنیف برای اولین توسط بانو مرضیه با آهنگسازی پرویز یاحقی در سال های قبل از انقلاب ضبط شد و مرحوم ایرج بسطامی در آلبوم “خزان و آرزو” این اثر را با تنظیم جدید خواندند که در سال ۱۳۸۳ منتشر شد.

نوزاندگان این اثر مشخص نیستید و اطلاعی از آنها در دست نیست. در آلبوم “خزان و آرزو” ساز و آوازهایی نیز وجود دارد که با بداهه خوانی ایرج بسطامی و بداهه نوازی حسین مجیدیان همراه است. در این اثر سه تار و تنبک به همراه صدای ایرج بسطامی به نوازش در می آیند. برای دریافت و مشاهده شعر این تصنیف به ادامه مطلب بروید.

ایرج بسطامی

 

دانلود تصنیف “به رهی دیدم برگ خزان” با کیفیت ۳۲۰kbps و زمان ۴:۵۰ دقیقه و حجم ۱۰٫۵ مگابایت

download

شعر این تصنیف از بیژن ترقی:

به رهی دیدم برگ خزان **پژمرده ز بیداد زمان
کز شاخه جدا بود

چو زگلشن روکرده نهان**در رهگذرش باد خزان
چون پیک بلا بود

به رهی دیدم برگ خزان **پژمرده ز بیداد زمان
کز شاخه جدا بود

چو زگلشن روکرده نهان**در رهگذرش باد خزان
چون پیک بلا بود

ای برگ ستمدیده ی پاییزی

آخر تو ز گلشن ز چه بگریزی
روزی تو هم آغوش گلی بودی
دلداده و مدهوش گلی بودی

ای عاشق شیدا دلداده ی رسوا
گویمت چرا فسرده ام
در گل نه صفایی باشد نه وفایی
جز ستم ز دل نبرده ام

آه بار غمت در دل بنشاندم
در ره او من جان بفشاندم

تا شود نوگل گلشن و دیده شود

رفت آن گل من از دست
با خار و خسی پیوست
من ماندمو صد خار ستم
این پیکر بی جان

به رهی دیدم برگ خزان **پژمرده ز بیداد زمان
کز شاخه جدا بود

چو زگلشن روکرده نهان**در رهگذرش باد خزان
چون پیک بلا بود

به رهی دیدم برگ خزان **پژمرده ز بیداد زمان
کز شاخه جدا بود

چو زگلشن روکرده نهان**در رهگذرش باد خزان
چون پیک بلا بود

Add comment


Security code
Refresh

فرم ورود

آخرین ثبت نام كنندگان

  • EFCDyIfzrR
  • msEJjveW
  • VPAUvHyZcWOa
  • HeQycoGR
  • ccpqhcjmq.t
  • tpjjbwqtt.d
  • iyjpYb.ptjpthd